تمام زندگیم بهش بسته ست

                   داستان جدید!!!  

  بالاخره اپیدم...داستان خوشمله رو

 بپرید ادامه بعدشم بم بگید داستانم چطور بود باشه؟

 


†ɢα'§ : داستان اردلان طعمه- داستان عشق جاودان-رمان عاشقانه,
ℭoη†iηuê
شنبه 23 آذر 1392 16:44 |- نادیا -|

میدونم که احتمالش خیلی کمه که اینو بخونید ولی اگه بخونید بیشتر به نفع خودتونه

سلام...خدمت همه طرفدارای وب و دوستای خوبم که شامل داداشیا و اجیای عزیزم میشه! 

خیلی ازتون معذرت میخوام، میدونم که تو این مدتی که نبودم و نت نداشتم اتفای زیادی پیش اومده که بعدا به طور مفصل در موردش بحث میکنیم.همچنین هم از کامنتای خوبتون و هم بازدیداتون ممنونم.

فعلا اینا رو بیخیل بریم یر اصل مطلب! 

میخوام بگم که من با دوستم سیمین(که یکی از اصلی ترین شخصیتای داستان عشق خاموش بود ) قهر کردم به همین دلیل دیه داستان رو ادامه نمیدم اما...     اما یه لحظه صبر کنین من میخوام یه داستان دیه تو وبم بذارم. اسمش << عشق جاودان >> هستش.

بعدش این که این وبلاگ فقط سه تا داستان مینویسه، یکی هشق خاموش، دومی عشق جاودان و سومی هم اگه خدا بخواد بعد از عشق جاودان مینویسم.

بعدشم نویسنده های داستان عشق جاودان من و روجا ( که یکی از شخصیت های اصلی داستان عشق جاودان هستش) هستیم.

شایدم یه روزی دوباره داستان عشق خاموش رو ادامه دادم. میدونم که الانم احتمالا از این میترسین که این داستان جدیده مث عشق خاموش بشه ولی من بهتون قول میدم که با خودمم قهر کنم یا حتی اسمون به زمین برسه، داستان رو اپ میکنم!

مدت آپ کردنم معلوم نی ولی فک کنماگه امتحانای محترم اجازه بدن هر ماه دو قسمتی آپ میکنم.

خب دیه فعلا بای و اها بازم معذرت میخوام از کسایی که از داستان عشق خاموش خوششون اومده بود. حالام اگه سوالی چیزی  دارین میتونین تو قسمت کامنتا بم بگین


†ɢα'§ : معذرت میخوام,
چهار شنبه 20 آذر 1392 20:5 |- نادیا -|

طراح سجاد تولز